و منهم: سالک طریق ورع و تقوی، و اندر امت به زهد یحیی، ابومحمد عبدالله بن خبیق، رضی الله عنه
از زهاد قوم بود و متورعان ایشان اندر کل احوال. وی را روایات عالی است اندر حدیث. و مذهب ثوری داشت اندر فقه و معاملت و حقیقت آن واصحاب وی را دیده بود و با ایشان صحبت کرده و کلام وی اندر مقالت این طریقت لطیف است.
از وی می آید که گفت: «منْ أراد أنْ یکون حیا فی حیاته فلا یسْکن الطمع فی قلْبه.» هرکه خواهد که اندر زندگانی خود زنده باشد، گو دل را سکنۀ طمع مکن تا از کل آزاد شود؛ از آن که طماع مرده باشد اندر بند طمع خود. پس طمع اندر دل چون طبع باشد بر دل، و لامحاله دل مختوم مرده باشد. خنک آن دلی که از دون حق مرده بود و به حق زنده بود؛ از آن چه خداوند تعالی ذل را بیافرید و طمع ذل بود و عز را آفرید و ذکر عز است؛ چنان که هم وی گفت: «خلق الله تعالی القلوب مساکن الذکْر فصارتْ مساکن الشهوات، ولایمْحوا الشهوات من القلوب إلا خوْف مزْعج، أوْ شوْق مقْلث.»
خداوند تعالی دل ها را موضع ذکر گردانید چون با نفس صحبت کردند مساکن شهوات شدند، پاک نگرداند شهوات را از دل الا خوفی بیقرار اوْ شوقی بی آرام. پس خوف و شوق دو قایمۀ ایمان اند. چون دل محل ایمان بود، قرین وی قناعت و ذکر بود نه طمع و غفلت. پس دل مومن، طماع و متابع شهوات نباشد؛ که طمع و شهوت نتیجۀ وحشت اند، و مستوحش از وی و از ایمان خبر ندارد؛ که ایمان را انس با حق بود و حشت از غیر وی؛ چنان که گفته اند: «الطماع مسْتوحش منه.» والله اعلم.